۱۳۸۸/۰۹/۰۸

بیگانه ها | Strengers


ماپنج تا غریبه‌ایم. از خارج اومدیم. الان از رو دست‌ت لیز می‌خوریم می‌افتیم

۱۳۸۸/۰۸/۱۰

Vazaan


۱۳۸۸/۰۷/۲۵

ma mere


۱۳۸۸/۰۷/۲۴

Hell Road2


۱۳۸۸/۰۷/۱۹

Hell Road

۱۳۸۸/۰۷/۱۴

Sofia Cafe

۱۳۸۸/۰۶/۱۷

Burial | تدفین تو


تدفین تو
زمان زیادی تا پایان مانده. این ‌را می‌دانیم. چیزی که نمی‌دانیم این است که چه‌طور آن‌را تمام کنیم.
-تو داستان‌ها را چه‌طور تمام می‌کنی؟
بد. بد. بد.
-تو آن‌ها را چه‌طور شروع می‌کنی؟
خوب. خوب. خوب.
از ابرها دور می‌شویم. از پایان‌های رویایی جدا می‌افتیم. به زمین نزدیک‌تر می‌شویم. به آغازهای واقعی می‌رسیم. ما این‌طور به آخر می‌رسیم. ظهر روزی که جمعیت شلوغ ما را زیر خاک گرم دفن می‌کنند، از یک‌دیگر می‌پرسند او چه‌طور مرد؟ و پاسخ می‌دهند:
بد. بد. بد.

Rubble | تخته سنگ